بازآمدم

ساخت وبلاگ

از جمعه ای که به آلودگی گذشت 4 روز گذشته
من دلتنگ شب جمعه ای هستم که از راه برسد و عقده ی دل بگشایم با معبودم

روز هایی که گذشت و  این جا نیامدم به تمنای بخشش معبود بود
نه این که این جا را رها کرده باشم
خطاب به آن دو عزیزی که زیر پست مرثیه نظر داد بودند...تشکر!
راستش بهانه ی نوشتن این متن نظر شما بود وگرنه احتمالا تا شب جمعه صبر می کردم!

چه قدر جدی تر شدم برای ازدواج !
الان که تهران هستم و خانه نیستم
 ولی همین اول هفته یک دعوای ریز با خانواده داشتم (تلفنی!) درمورد ازدواج
نه این که خودم را مقصر ندانم البته که من مقصر اول و آخر این قضیه ام (آلودگی)
ولی انصافا تعلل خانواده در ازدواج هم بددردی است..
وضعیت فعلی به طور خلاصه بدین شرح است که یک سال ونیم پیش تقاضای جدی برای ازدواج به خانواده داده ام
بعد از تیر ماه95(9ماه پیش) به عیان هشدار جدی دادم برای ازدواج
از وقتی که ارشدم شروع شد سرم شلوغ تر شد و دیگر جدی جدی پیگیری نکرده ام و پاپی نشده ام.ولی به نظر می آمد که مادرم کمی پیگیر شده و به چند نفر سپرده است
دو سه ماه پیش کلیتی راجع به دو سه گزینه ی ازدواج را در حد اسم و خانواده مطرح کرد ولی در عمل که چندین ماه گذشته هیچ کاری جلو نمی رود....هیچ خبری نیست
بعد من مانده ام این جا و زانوی غم... و التماس و استغاثه از خداوندی که مرا از لطف خودش بی نیاز سازد
این بود حکایت من
از تقاضا و هشدار گذشته به دعوا رسیده ام...مگر صبرآدمی چه قدر است! لبریز شده ام خب...
شاید اگر در شهرستان درس می خواندم و این محیط گاها خیلی آلوده تهران را ندیده بودم اکنون آرام تر بودم..
........................................................................................................................

ای آرزوی آرزو من کسی نمی دانم جز او
#پناهنده
پناهنده شده ام به رحمتت مولایم

استغاثه 31...
ما را در سایت استغاثه 31 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmasirname0 بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 10:46